۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

مقاله (مهدی مقدسی) - به مناسبت دهه فجر

سلام، سلام ما به سالار شهیدان به مولا و به سردار شهیدان، سپس بر رهروان راه ایمان به خون آغشته گان در راه ایران، هنوز هم جسم های بی جان شهیدان بی آنکه نزدیکان را ببینند بر خاک ها می افتند. نگاه هایشان مناره های خونین آفتاب است. دست هایشان ناله های خونین انقلاب است. انقلابی که از خون هزاران شهید به با ر آمده است و شاخ و برگ به خود گرفته همانند شهیدانی که، هر یک هدیه ای باشد بر امروز ما. حال این هدیه بی همتا را تقدیم شما خواهم کرد. در گرفتنش بکوشید.
کدام مادری است که ببیند فرزندش را بر بنلدی سنگر عشق با شور به هر سو می رود. آنگاه او صبر را مقدم بر دردش بداند و قفس بسته اش را جایگاه امید بزرگ قرار دهد.

در تکاپوی نجات از خانه ی تنگ و تاریک خویش او آگاه بر این که یگانه فرزندش را نثار راه مقدس انقلاب می نماید شادی وجودش را می تکاند و سیل اشک صورت نیلی اش را می شوید لبان خشکیده اش به زحمت می گشاید. در این هنگام پسر خطاب به مادر می گوید: " میدانیم که شبیه نخلستان ها به خوش بینی جاودانه ی آزادی عشق می ورزد. می دانم باید جنگید، عشق ورزید و بر چمنزار های دشت لاله ها غرور سرخ شهادت بخشید مادرم اکنون وقت آن است که از محبت مادری چشم بپوشی و داغ فرزندت را بر کاسه ی قلبت بریزانی تا فردا طعم شیرین عسل را در جستجوی یک انقلاب عظیم دریای حال، گهواره ام سنگر است با آرامش جان گلوله هایی که از طرف دشمن فرود می آید. امید آن نداشته باش که مرا بار دیگر در یابی بلکه در جستجوی آن باش تا برایت انقلابی همراه با آزادی بفرستم. باید بدانی که ارمغانی دارم به نام فجر و ایام اللهی در پیش خواهد بود برای شما بازماندگان. آری فجری و انقلابی حاصل از خون فرزند."

مادر اورا می بوسد و می گوید:
" آنگاه باز هم وطنمان مناره های درخشان انقلاب و نهال های جوان انقلاب خواهد داشت. و دستانی برای کاشتن و آبیاری و فریاد هایی برای بیداری و ازادی"

پس دست تکان می دهد و میرود.
خداحافظی همراه با شوق، تا دستمزدش را که یک انقلاب عظیم الشان و زندگی دوباره جویبار و رود باشد بر مادرش هدیه کند. هدیه ای برای همه ی ما و شما.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر